9 تکنیک روانشناسی تاریک که خیلی از آدما استفاده میکنن

جالب اینجاست که خیلیها به خاطر هوش هیجانی (EQ) بالا یا حتی یه جورایی خودشیفتگی و حس برتربینیشون (به عنوان مکانیسم دفاعی) به صورت ناخودآگاه از این تکنیکها استفاده میکنن.
۱. کنترل هوشمندانه (یا فریبنده)
این روشیه که بعضیا با استفاده از اون، یه موضوع کاملا معمولی یا حتی منفی رو قشنگ و فریبنده جلوه میدن.
مثلاً همهی حقیقت رو نمیگن، یا با یه سری حرفهای زیبا و حواسپرتی، واقعیت رو لاپوشانی میکنن.
فرض کن توی اولین قرار با کسی که میخوای باهاش رابطه داشته باشی، ازش میپرسی: "رابطهت با پارتنر قبلی چطوری تموم شد؟"
و او با اعتمادبهنفس جواب میده:
"ما خیلی دوستانه از هم جدا شدیم. حتی رمز موبایل و ایمیل هم بهم میدادیم…"
به نظر خیلی رمانتیک و صمیمی میاد، نه؟ ولی ممکنه واقعیت پشت این حرفها این باشه که طرف یه آدم به شدت وسواسی و بدبین بوده و رابطهشون پر از عدم اعتماد. پس حواستو پرت کرده تا واقعیت رو نبینی.
۲. گَسلایتیگ (Gaslighting)
ترجمهی دقیقی براش نداریم، ولی تقریباً همون "چرخوندن واقعیت" یا "تحریف کردن احساسات" هست.
وقتی کسی داره گسلایتت میکنه، با اعتمادبهنفس بالا و با جزئیات غلط، یه داستان کاملاً متفاوت از چیزی که تو تجربه کردی، تعریف میکنه.
مثلاً از همکارت میپرسی: "چرا توی همایش دیروز اسم من رو برای پروژهای که باهم کار کردیم، نبردی؟"
او در جواب میگه: "چرا بردم! تو احتمالا درست نشنیدی. اصلاً اسم که مهم نیست، مهم اینه که توی رزومه مون درج بشه!"
و بعد حتی ممکنه تو رو متهم کنه به حسادت یا بیانصافی.
نتیجه؟ دیگه حتی به حس خودت هم شک میکنی.
۳. مثلثسازی (Triangulation)
این روش مخصوص آدمهاییست که بلد نیستن مستقیم مشکلشون رو با دیگران حل کنن.
بلکه با وارد کردن یه نفر سوم سعی میکنن رابطهی طرف مقابلشون رو با دیگری به هم بزنن تا به خواسته خودشون برسن.
مثلاً سیمین ناراحته چون آذر (دوست صمیمیش) با یه نفر جدید رابطه دوستیه برقرار کرده.
به جای اینکه مستقیم به آذر بگه "نگرانم نکنی منو کنار بزاری"، مدام حرفایی میزنه که آذر رو از دوست جدیدش دور کنه.
حتی این رفتار میتونه درونذهنی هم باشه: یعنی فرد خودش رو به دو بخش "خوب" و "بد" تقسیم میکنه و احساسات منفیاش (مثل حسادت) رو به دیگران نسبت میده. به این میگن "فرافکنی".
۴. بمباران عشقی (Love Bombing)
این یه تکنیک واقعاً ناراحتکنندهست. طرف آنقدر با هدیه، محبت و توجه زیاد تو رو میپوشونه که از دور فکر میکنی چه رابطهی رویاییای دارن!
اما در واقع، این همه عشق و علاقهٔ نمایشی فقط برای اینه که تو رو تحت کنترل داشته باشه.
اونقدر بهت ابراز علاقه میکنه که حتی اگه مشکلی توی رابطه باشه، احساس گناه میکنی که چرا باید به چنین آدمِ "بینظیری" شک کنی.
توصیه میکنم اگر شک داری یه رابطه واقعیه یا نمایشی، تست "قصه عشق استرنبرگ" رو انجام بدی.
۵. بهرهبرداری (Exploitation)
این شاید تاریکترین تکنیک روانشناسی سیاه باشه – و متأسفانه خیلی هم تو زندگی امروزی کاربرد داره!
یعنی یکی با نیت سوء بهت نزدیک میشه، نقطهضعفها و شرایطت رو میسنجه، و بعد در فرصت مناسب ازشون علیه خودت استفاده میکنه.
مثلاً کلاهبردارایی که به بهانهٔ کمک به سالمندان، رمز کارت یا کلید خونهشون رو میگیرن و بعد ازش سوءاستفاده میکنن.
اما ۴ نمونه از تکنیکهای روانشناسی تاریک توی محل کار
۱. اطلاعات کمی اشتباه (دادن اطلاعات نادرست عمدی)
بعضیها خودشون رو کوچیکتر یا کمهوشتر از چیزی که هستن نشون میدن.
مثلاً یه اطلاعات جزئی رو عمداً اشتباه میگن تا تو اصلاحش کنی و بعد کمکم اطلاعات بیشتری ازت بگیرن.
مثلاً همکارت میپرسه: "برای پیدا کردن شریک تجاری جدید، از همون ساختمان خودمون شروع کردی؟"
تو میگی: "نه از اینجا نه!"
بعد او ادامه میده: "آهان… پس حتماً از همون حوالی خودمون بود؟"
و تو میگی: "نه، من یه سری شماره از تیم تبلیغات گرفتم."
و همینجوری بدون اینکه بفهمی، اطلاعات لو رفتی!
۲. محدود کردن انتخابها
توی کار تیمی، بعضیها برای رسیدن به خواسته خودشون، انتخابهای تو رو محدود میکنن.
مثلاً بهت نمیگن "برو شماره فلان شرکت رو پیدا کن"، بلکه میگن:
"من فضای جلسه رو آماده میکنم، تو هم فقط کارت دعوت از مهمونها باشه."
پس فقط یه راه پیش پات میذارن.
۳. همکاری اجباری
رئیست یا همکارت میاد میگه:
"ما یه بحران داریم، ولی من به کمک تو میتونم ازش فرصت بسازم. حاضری کمکم کنی؟"
تو از روی احساس میگی: "البته!"
و بعد میگه: "خب پس جمعه همه میریم سر کار!"
اینجا دیگه مجبوری همکاری کنی، حتی اگه دلت نخواد.
۴. تزریق احساس گناه
همکار یا رئیست مدام یادآوری میکنه که یه وقتایی اشتباه کردی.
مثلاً میگه: "به نظر من راهحل من بهتره… یادت میاد دفعه قبل که برنامهریزی تو رو اجرا کردیم، پروژه رو از دست دادیم؟"
با این حرف، احساس شرم و تقصیر بهت دست میده و ناخودآگاه تسلیم خواستههاش میشی.
روانشناسی سیاه چطور عمل میکنه؟
کارکرد روانشناسی تاریک یه جورایی به هوش هیجانی بالا و درک عمیق احساسات وابستهست.
آدمهایی که حساسیت بالایی به جزئیات دارن، خوب گوش میدن و خوب میبینن، و زبان بدن و احساسات دیگران رو عمیقاً میفهمن، معمولاً تو این زمینه قویترن.
اینها با شناختی که از نقاط ضعف و قوت تو پیدا میکنن، میتونن ذهنت رو جهت بدن، احساساتت رو تحریک کنن، یا حتی خاطراتت رو دستکاری کنن.
بعضیها آگاهانه این کار رو میکنن، بعضیها ناخودآگاه. ولی در نهایت، هدف یه چیزه: رسیدن به خواستهشون – چه تو رابطه، چه تو کار یا تحصیل.
این تنها بخش کوچکی از روانشناسی دارک بود. نظر شما چیه؟
نظرات (0)
هنوز نظری برای این خبر ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر میدهد!