صندوقچه ی خاطرات

            صندوقچه

سال ها بود صندوقچه قدیمی که مادرم 

به من هدیه داده بود. گوشه ی اتاق در 

بسته مانده بود. زیاد سراغش نمی رفتم. 

فراز و نشیب های زندگی بقدری زیاد بود.

که حوصله ام را برای یادآوری گذشته کم

کرده بود. صبح که از خواب، بیدار

می شدم. انتظار شب را می کشیدم 

و شب هنگام انتظار صبح فردا را..... 

یک روز بی هوا سراغ صندوقچه رفتم. 

درش را که باز کردم. بوی عطر مادرم 

تمام روزنه های بینی ام را پر کرد. 

و آرامش عجیبی تمام وسعت تنم را

گرفت. یاد روزهایی افتادم که دخترکی 

نوجوان بودم. یاد دوستم بهار، یاد دفتر 

شعرم، یاد تو..... یاد تو..... 

یاد کتاب شعر مورد علاقه ات، یاد کوچه

های بارانی، یاد خنده های گاه وبی گاهت

یاد جوانی.... 

کتاب شعرت هنوز بوی خاطره می‌داد. 

میان صفحاتش برگی بود. 

که با دست خط خودت برایم نوشته بودی

یادت نرود.... همیشه بخندی. 

عکست را دیدم بی هوا دلم خواست تو

را از میان قاب عکس بیرون بکشم و در

آغوش بگیرمت .و بعد از سال ها بگویم

ببین.... من هنوز همانم. 

هر چیزی که داخل صندوقچه است. 

انگار تکه ای از من است که در وجود تو

مانده.... هر تکه کاغذ و هر گوشه تا 

خورده کتاب، شبیه فریاد بی صدایی 

است. که در انزوای سکوتی سنگین، 

هنوز نمی داند چطور باید بدون تو به 

زندگی ادامه دهد. 

صندوقچه را بستم. اما انگار تکه های 

قلبم در همان جا ماند. 

میان قاب عکس تو و لای صفحات کتاب 

تو..... 

و من... با خودم عهد بسته ام. هر شب 

به بهانه ی گردگیری خاطراتم، دوباره تو

را از نو ببینم. 

 صندوقچه بوی غربت گرفته

میان اشک هایم نم گرفته

صندوقچه بوی وخامت می دهد

بوی دوست داشتن بی نهایت می دهد

میان تیر و تخته های هر گوشه اش 

یادی از این دل دیوانه می دهد

زندگی بامن چه کردی؟ 

که این دل بوی زخم بی نهایت می دهد

           ********

           شعر نو

موج دریا زده را، تنگی ساحل قفس است

ماهی تنگ نباشد، دل طوفانی ما

عاقلان پا مگذارید به میخانه ی عشق

داغ صد مهر جنون، خورده به پیشانی ما

        **************

         معرفی شاعرمعاصر🧑‍🏫

خانم سیمین بهبهانی 

خانم سیمین خلیلی که معروف به 

سیمین بهبهانی، در 28 تیر 1306 متولد 

شدند. ایشان معلم، نویسنده، شاعر و

غزل سرای معاصر ایرانی و جز اعضای 

کانون نویسندگان ایران بودند.

از ایشان 600 غزل به جا مانده که در 20

کتاب منتشر شده است. 

خانم بهبهانی به دلیل سرودن غزل 

فارسی، به نیمای غزل معروف بودند. 

سیمین بهبهانی در سال 1325 با آقای 

حسن بهبهانی ازدواج کردند. 

حاصل این ازدواج دو پسر به نام های 

علی و حسین و یک دختر به نام امید 

است. در سال 1349 سیمین بهبهانی 

از همسرش حسن بهبهانی جدا شدند. 

و با منوچهر کوشیار ازدواج کردند. 

که آقای کوشیار در تیرماه 1363در اثر

عارضه ی قلبی درگذشتند. 

شعرهای سیمین بهبهانی در قالب 

موضوعاتی چون عشق به میهن، انقلاب، 

زمین لرزه، تن فروشی، فقر، جنگ، ازادی

بیان و حقوق برابری زنان و مردان می 

باشد. خانم بهبهانی در واپسین روزهای 

زندگی خود به علت بیماری قلبی، ریوی 

در بیمارستان پارس تهران 13 روز درکما 

بودند. و سرانجام در 28 مرداد 1393 در

87 سالگی درگذشت. 

پیکر ایشان در بهشت زهرا در مقبره 

خانوادگی و در کنار پدرش به خاک 

سپرده شد. 

          ***********

         معرفی کتاب 📚

کتاب :درمان شوپنهاور

نویسنده :آروین د. یالوم

سال نشر:2005

بخشی از کتاب :یه روز از همه خسته 

می شی.... از لبخند زدن وقتی دلت تکه 

تکه است .از خوبم گفتن های دروغی از 

آدمایی که فقط می پرسن تا قضاوت 

کنن. شروع می کنی کم حرف شدن، 

دور شدن، چون توضیح دادن خستت 

کرده، مثل آدمی که سال ها دردش را 

پنهون کرده، ولی شب که تنها میشه، 

زخم هاش فریاد میزنن. 

یالوم میگه:آدم ها فکر می‌کنن با فرار از 

رنج نجات پیدا می کنن، اما رنج همون 

جایی منتظرشونه که رهاش کردن. 

و اون لحظه ای که بلاخره باهاش رو به 

رو می شی، با ترس، با اشک، با صداقت

تازه درمان شروع میشه. 

این کتاب یادمون میده، هیچ کس از 

دردش خلاص نمیشه، با پنهون کردنش، 

فقط وقتی بغلش می کنی،آروم میشه. 

         📚📚📚📚