باد سرد و گرم روزگار🌬️

بادی که به صورت تو خوش می آید. شاید از راهی
دور و درازی آمده است. تالباسهای مرا از روی طناب رخت پایین بریزد.
شاید آمده است تا ابر کوچکی را به سمت مسیر
خودش که همیشه زمین است. هموارکند.
شاید کلامی یاصحبتی درگوشی یا خاطره ای شیرین، به دست نازکین باد سپرده شده است.
تا دست به دست بچرخد و به صاحب صدا برسد.
شاید این باد وزیده تا توت های کال و رسیده
راهشان را جدا کنند. توت های رسیده، مزه
شیرینی را نثار دهان کودکان کند.
کسی چه می داند چه چیزی برای چه مقصودی
مناسب است. هرچیزی به وقتش به نیازش
به ملزوماتش به زندگی جان می بخشد .
حالا چه باد باشد. چه آب باشد.چه خاک باشد.
وچه انسان!!!!!
بی بی
شبهای تابستون که می شد.
بی بی همه ی بچه ها رو دور خودش
جمع میکرد وبرامون از خاطره های
قشنگ و داستان هایی که سال ها توی
سینه اش هنوز جان داشتن روتعریف
میکرد. بی بی لا به لای قصه هاش
همیشه ازاسب سواری که براسب سیاه
رنگ ورخش خود می تازد حرف می زد .
اسب سوارشب ها برای بردن بهترینا
میومد واون هارو باخودش به بهترین
وزیباترین رویاها میبرد.
تابستون به نیمه رسید وکم کم به
آخراش، ولی اسب سوار با اسب سیاهش
نیامد وهمه مامنتظربه راه،ولی ازروز
اخرتابستون یه صبحی دیگه بی
بیدار نشد. حتما اسب سوار با اسب
سیاهش بی بی رو با خودش برده اون
دور دورا..... همیشه تابستون که میشه
بیبی برای من قصه میگه ولی
هرباروهربار فقط قصه خودشو.!!!!!
معرفی کتاب📚📚
کتاب شوهر اهوخانم به قلم زیبای استاد
علی محمد افغانی
سال چاپ 1340
خلاصه کتاب:داستان درمورد سیدمیران سرابی
که ازقضای روزگار مردی بسیار مومن واهل
نماز و روزه وخدا و پیغمبر است .این مردمومن خدا همسری داره که اهوخانم اسمش هست ازبدبیاری عاشق زن جوان وخوشگل 18ساله ای
به اسم هما میشه که این خانم هربلایی دم پیری
سرمیران واهو میاره ومیران داروندارشو به پای
این زن میریزه وروزی میرسه که آه دربساط نداره
ومجبوربه ترک دیار خودش میشه 🍂
نظرات (0)
هنوز نظری برای این خبر ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر میدهد!