آخرین بندر
آخرین بندر
می گفت به آخرین بندر و گلوگاه که
برسم از تو جدا خواهم شد. و من در
میان درماندگی و استیصال در خود فرو
رفته بودم. به چند سال بعد فکر می
کردم. به اینکه آیا دوباره او را خواهم دید
به مانند یاغی ای شده بودم که میان
نداشته هایش به کاهدون زده باشد.
و دو دستش، ستون تنش را قطع کرده
باشند. وتن بی جان و بی رمقش را به هر
سو بکشاند.
صدای شیپور کشتی گلوله ای بود که به
سینه ام شلیک می شد. یارای مقابله با
این حجم از درد را نداشتم. حتی نمی
توانستم دستانم را برای وداع تکان دهم.
گویی دستانم را در سال های بعد جا
گذاشته ام. دیگر دستی ندارم....
با چه در آغوشت بگیرم. با کدام دهان
بسته، زمزمه های دوست داشتن سر
بدهم. با کدامین چشم ها برایت اشک
بریزم. رنجی تماما روحم را به زنجیر
کشیده است.
ای کاش به تو نمی گفتم مقصدت آخرین
بندر باشد. پشیمانم.... اما تو باور نکن.
آخرین نسخه از من هیچ امید و تمایلی
برای بازگشت تو ندارد. تو قدرت و تمامم
بودی. در نبود تو، دو دست و بازوانم را
بریده با خود همه جا می برم.
گاهی آن ها را لای کفش هایم پاشنه کش
می کنم. گاهی میانه ی تنم به من
چسبیده اند. و گاهی نیز به مانند اکنون
به جای من می نویسند......
**********
شعر
دیدی، روزها و شبهایم چه بی حاصل
می گذرند
اما من، هر لحظه را، سرمه چشمانت
می کنم
کاش وقت وداع، چشمهایم را می دیدی
هر لحظه از زندگی را، من فدای
چشمانت می کنم
سوی هر کس رفتم به مانند و تمثیل تو
نشد
در فراقت، اما من، دل را محفل بطالت
میکنم
گویی حرفهایم را سپردم دست باد
من به این یاوه گویی ها، بد عادت
می کنم. (پاییز🍁🍂)
*******
زندگینامه شاعر معاصر
محمد رضا شفیعی کدکنی
استاد کدکنی متولد 19 مهر 1318 در
روستای کدکن تربت حیدریه در استان
خراسان رضوی به دنیا آمد.
پدر استاد کدکنی، روحانی نماز جمعه
روستای کدکن و مادرش اهل شعر
بود. جناب استاد کدکنی هرگز به مدرسه
و دبیرستان نرفتن. او تمامی علم و دانش
خود را از پدر آموخت و بعدها وارد
حوضه ی علمیه شد. ایشان به پیشنهاد
جناب آقای علی اکبر فیاض در دانشگاه
فردوسی مشهد نام نویسی کرد.
و به دانشکده ادبیات رفت. و مدرک
کارشناسی خود را در رشته زبان و ادبیات
فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک
دکترای خود را در همین رشته از
دانشگاه تهران گرفت. وی با انتشار دفتر
شعر در کوچه باغ های نیشابور به شهرت
رسید. آثار استاد عبارتند از :زمزمه ها،
شب خوانی، از زبان برگ، بوی جوی
مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت
در شب باران، هزاره دوم آهوی کوهی،
صور خیال.
دکتر کدکنی در سال 1349 وقتی 31
ساله بودند ازدواج کردند. حاصل این
ازدواج سه فرزند می باشد. محمد رضا
شفیعی کدکنی با تخلص م. سرشک
استاد ممتاز دانشگاه تهران، ادیب،
نویسنده، پژوهشگر و شاعر برجسته ی
ایرانی می باشند. عمرشان طولانی باد.
**************
معرفی کتاب📚
کتاب :کتاب خانه نیمه شب
نویسنده :مت هیگ
سال نشر:2020
بخشی از کتاب:این کتاب درباره ی
دختری به اسم نورا است. که از زندگیش
خسته است. احساس شکست، پشیمونی
و بیهودگی داره و تصمیم می گیره
همه چیو تموم کنه. اما درست بین مرگ
و زندگی یه جایی بیدار میشه، وسط یه
کتابخونه عجیب که توش بینهایت کتاب
است. این کتاب سفریه بین ای کاش ها.
نورا زندگی هایی رو تجربه می کنه که
میتونست داشته باشه. یه جا موسيقي
دانه یه جا همسر و مادر و یه جا
دانشمند .ولی هر کدومشون یه جور
کمبود دارن. کم کم میفهمه کامل بودن
زندگی یعنی همون چیزی که داره.
با تمام دردها، انتخاب ها، شکست هاش.
وقتی از کتابخونه بیرون میاد، یاد گرفته
که حتی روز مرگی معمولی هم ارزش
ادامه دادن داره. چون معنی زندگی رو
خودت میسازی نه اتفاقات بیرون.
این کتاب نمی گه فرصت دومی وجود
داره می گه زندگی واقعی همون فرصتیه
که همین حالا تو دستاته، فقط باید
دوباره نگاهش کنی. 📚📚
نظرات (0)
هنوز نظری برای این مطلب ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر میدهد!