مرگ یک روح درشالیزار

شالیزار
هوا هنوز گرگ ومیشه، پاتو که میزاری
شالیزار، رطوبت هوا و باد خنک، پاییزی
مو به تن آدم سیخ می کند. دچار تردید
می شوی. که پاتو بذاری توی آب یا نه.
با هزار زحمت و تلاش به خودت تحمیل
می کنی. که باید پاتو بذاری توی آب و گل
چرا که مجبوری خرج خونه اقاتو بدی.
خرج 7 سر عائله، نون خور میراث به جا
مونده. و هر شب از ذوق ذوق سر
انگشتان دست ها و پاهات خواب نداری.
و با این همه صبح فرداش با اینکه جونی
برای کار کردن نداری ولی مجبوری.
با این افکار توی مغزم که رژه می روند.
اول سر انگشتان پا رو وارد آب می کنم.
بعد دل به دریا می زنم. و با جفت پا وارد
آب میشم. ده دقیقه بیشتر طول
نمیکشه. که پاها سر میشوند. و بی
حس، دیگه فکر میکنی. پاها مال خودت
نیست. و هر لحظه ممکنه، لای گل ولای
شالیزار مدفون بشی.
بعد یهو یادت میفته که باید گالوش های
پلاستیکی را پات کنی. زود خودتو از آب
می کشی بیرون، کل انگشتان پات لای
گل مدفون است و بی حس، تکونش
میدی تا خون جریان پیدا کنه. کم کم
حس به پاهات بر میگرده. ولی دیگه
اشتیاقی نیست که دوباره بخوای بری
تو آب، انگار تمام شور و ذوق وحس
شالیکاری به پاپتی رفتن تو آب محدود
میشه. و من بارها وسط گل ولای این
شالیزار خواستم بمیرم. ولی هر بار که
به خودم آمده ام .تنها کسی که ملاقات
کردم. تنها خودم بودم. احساس میکنم.
خودم را دوست دارم، و دلم میخواهد.
هزاران بار خودم را در آغوش بگیرم. و
مراقب خودم باشم. همانگونه که مراقب
دیگران بودم.
شعرنو
زندگی که پر از زیبایست
گاه با قفل سکوت
که فقط کلید احساس گشاید آن را
باید او باز شود
زندگی یک مشت است
مشت بسته، پر از شادی و غم می باشد
اندکی صبر فقط تا که شود نوبت عشق
اندکی تاب بیار
زندگی شیشه صبریست که از زیبایست
و نشود هرگز پر
هرچه، سخت گرفت
روزگار من و تو
زندگی کوتاه است
مثل یک چرت که می زد کودک
بعد نوشیدن شیر
ولی انگار که آرامش آن
به بلندای شب یلدا بود
زندگی همچو اناری ست رسیده یا کال
که دلش سرخ شده در هوس یکرنگی
همدلی، همراهی
بین ما انسان ها
وهم این همه پرده نشسته میان آن ها
معرفی کتاب 📚
رمان سم هستم بفرمایید
نویسنده:داستین تائو
خلاصه داستان :در این داستان جولی
دختر 17 است که عاشق پسری به اسم
سم می شود. جولی با سم رابطه ای
عمیق وعاشقانه دارد. اما سرنوشت در
یک حادثه رانندگی سم را از جولی
می گیرد. و غم واندوهی بی حد جولی
را دچار یاس می کند. به طوری که حتی
جولی در مراسم خاکسپاری سم شرکت
نمی کند. وناگهان پیام صوتی از سم که
برای او ضبط شده است. به دستش
میرسد. و همه چیز را تغییر می دهد.
وهمین باعث می شود او به تحقیق در
امور ماورالطبیعه بپردازد. و به دنیای
ارواح متصل شود.
نظرات (0)
هنوز نظری برای این مطلب ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر میدهد!